معنی موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه, معنی موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه, معنی kmrudت، jrai ladbj، zcp cdxd lcbj، تmzni ]dbj jrai، zcp، kmqmu اwgd، تmzni، bsdsi، rzui، jrzi, معنی اصطلاح موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه, معادل موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه, موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه چی میشه؟, موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه یعنی چی؟, موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه synonym, موقعیت، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، توطئه چیدن نقشه، طرح، موضوع اصلی، توطئه، دسیسه، قطعه، نقطه definition,